اسباب و اثاثیه خانه و محل کار متاثر از سبک معماری ساختمان و طراحی داخلی هستند. از قاب های لمسه کاری شده تخت خواب ها گرفته تا صندلیهای راحتی مینیمالیستی، شما اغلب می توانید سبک طراحی وسایلتان را تشخیص دهید. در این نوشته جریان های تاثیرگذار در طراحی داخلی و مبلمان در بیش از صد سال گذشته را بررسی میکنیم. و با تعداد زیادی از نامآوران این عرصه و نمونههایی از کارهایشان آشنا میشویم.
جنبش آرت نوو (Art Nouveau) در طراحی داخلی سال های 1910-1900
این فضا نمونه کاملی از سبک آرت نوو را به نمایش گذاشته است. همه چیز با اصول و قواعد این سبک طراحی شده است.
آرت نوو هنگام تغییر قرن از راه رسید. در سال 1910 و قبل آغاز جنگ جهانی اول اوج گرفت. این سبک طراحی داخلی الهاماتش را از طبیعت می گرفت. فرنیچر یا اسباب و اثاثیه طراحی شده در این سبک با خطوط کشیده و منحنی و تزییناتش شناخته می شود. از آنجایی که سرچشمه الهامش جهان طبیعی است در هر اسباب و اثاثیه آرت نوو فرم های طبیعی مانند گل ها، پرها، طرح تار عنکبوتی، فرم ریشه و غدد گیاهی به چشم می خورد.
اسباب و اثاثیه آرت نوو اغلب خطوط عمودی بلند دارند. میزها، صندلی ها و کابینت های این سبک بیشتر از چوب های غیرمعمول ساخته شده و لاک الکل یا پولیش می شدند.
با آنکه اسباب و اثاثیه آرت نوو تحت تاثیر مهارت استادکاران سبک های تزیینی پیشین بود اما قطعات این سبک با روش های استاندارد و در کارخانه ها تولید می شد که این خود خبر از ظهور جریانات جدید در آینده می داد.
باوهاوس یک مدرسه هنر و طراحی آلمانی بود که مبلمان و اسباب و اثاثیه طراحی شده توسط بنیان گذاران و دانش آموختگان آن بسیار شناخته شده و نامی است. والتر گروپیوس مدرسه را در سال 1919 با هدف فراهم آوردن جایی برای تدریس تمامیت هنر بنیان نهاد.
نوگرایی (Modernism)، ساخت گرایی (Constructivism)، و جنبش هنرها و مهارت های انگلیسی همه بر باوهاوس تاثیرگذار بودند. سبک باوهاوس که با عنوان سبک بین المللی نیز شناخته می شد میان فرم و عملکرد اتحاد و پیوندی ساخت.
در وسایل طراحی شده باوهاوس اثری از تزیینات اضافی و دست و پا گیر دیده نمی شود. در عوض اسباب و اثاثیه با این هدف طراحی می شدند که جامعه بتواند به بهترین شکل و به سادگی از آنها استفاده کند و نیز بتوان این وسایل را به شکل انبوه تولید نمود.
مدرسه باوهاوس طرفدار استفاده از لوله های استیل در ساخت میز و صندلی و کاناپه و … بود. استیل به راحتی قابل تولید و خم کردن بود و ظاهر ساده ای به تولیدات باوهاوس می داد. چوب، فلز و شیشه از دیگر مواد مورد استفاده در طرح های باوهاوس بودند.
این مدرسه سرانجام در سال 1933 به دلیل فشارهای رژیم نازی آلمان بسته شد.
جنبش آرت دکو یا هنر تزئینی از دل خوش بینی های پساجنگی در فرانسه و بعد از جنگ جهانی اول سربرآورد. در دهه های بیست و سی میلادی که دوران اوج این سبک به شمار می رود، طراحی داخلی تحت تاثیر سبک هنری کوبیسم و نیز صنعت سازی بود.
لابی ساختمان کرایسلر نیویورک. ساختمان کرایسلر نمونه تمام عیار سبک آرت دکو است.
جسارت و بی پروایی آرت دکو در طراحی داخلی غیرقابل چشمپوشی است. از مشخصه های این سبک می توان به استفاده از اشکال هندسی، الگوهای متقارن، عناصر آینه ای و آینه کاری، خطوط صیقلی و گوشه های خمیده در فرم ها اشاره کرد.
آرت دکو دو جریان فکری پیدا کرد. جریان اول طرفدار بکارگیری مهارت استادکاران برای ساخت محصولات خاص و منحصر به فرد بود. جریان دوم اما با استفاده از فناوری های جدید در زمینه تولید انبوه توانست این سبک را در میان مردم، معروف و محبوب کند.
طراحان آرت دکو بیشتر از مواد صنعتی مانند استینلس استیل، کروم، پلاستیک و باکلیت در ساخت ابزار و اسباب و وسایل استفاده می کردند. همچنین به ساخت قطعات از چوب های خارجی مانند آبنوس و پوشش لاک الکل علاقه مند بودند.
ترکیب نمودن مواد مختلف در ساخت اسباب و اثاثیه آرت دکو معمول بود. برای مثال اغلب می شد که فریم های استیل یا کرومی را در کنار روکش های چرمی دید.
امروزه بقایای سبک آرت دکو را می توان در قاب و تاج تخت ها و نیز صندلی ها و مبلمان پیدا کرد.
جنبش طراحی مدرنیست میانه سده بیستم میلادی از دهه 1940 سربرآورد. یک سبک روراست و رک که با حال و هوای دوران جنگ جهانی مطابقت داشت.
در اسباب و وسایل مدرنیست این دوران کوشش بر کمینه گراییی یا مینیمال ماندن بود. اسباب و اثاثیه در خدمت یک هدف بود و تمرکز اصلی بر کارکرد شی بود.
برای این منظور در طراحی خطوط واضح رسم می شد. عناصر تزیینی بسیار اندک و نامحسوس بودند. ساختار اسباب و اثاثیه، به ویژه صندلی های طراحان بزرگ به مجسمه شبیه بودند.
تحت تاثیر جنبش آرت دکو اشکال هندسی در طراحی همچنان تاثیر مهمی داشتند. با این حال این بار گرایش به سوی عدم تقارن در طراحی ها بود.
در ساخت اسباب و اثاثیه نوگرا از مواد نویی همچون کروم، فُرمیکا و وینیل استفاده می شد. همچنین استفاده از ماشین آلات صنعتی برای تولید انبوه وسایل رونق گرفت.
نوگرایی میانه سده بیستم همچنان بر محافل طراحی تاثیرگذار است و ظواهر آن نزد جریان های مینیمال یا کمینه گرای هم عصر ما محبوبیت دارد.
طراحی اسکاندیناویایی مبلمان و اسباب و اثاثیه بخش بسیار مهمی از جنبش نوگرایی بود. این جنبش که در سال های 1930 آغاز شده بود در دهه 50 میلادی به یکی از تاثیرگذارترین جریانات طراحی تبدیل شد. همانند دیگر سبک های نوگرا پیوندی میان فرم و کارکرد ساخت تا محصولاتی مقرون به صرفه برای تمام جامعه فراهم کند.
مقرون به صرفگی وسایل تولید شده محور اصلی فعالیت های طراجان این سبک بود. آنان باور داشتند که میز، صندلی، مبلمان و دیگر اسباب و اثاثیه باکیفیت باید در دسترس همگان باشد و نه تنها ثروتمندان. تولید اسباب و وسایل مقرون به صرفه اسکاندیناویایی با توسعه تولید مواد کم هزینه (مانند نئوپان، پلاستیک، آلومینیوم و پرس استیل) و روش های تولید انبوه ممکن شد.
عناصر طبیعی نقش به سزایی در طراحی اسکاندیناویایی داشتند. استفاده آشکار از مواد و اشکال طبیعی در سبک اسکاندیناویایی خواه در یک قاب تخت خواب باشد و یا میز ناهارخوری مشهود است. وسایل این سبک ساده، مینیمالیست (کمینه گرا)، مقاوم و کارکردگرا هستند.
دوران سرکشی در طراحی داخلی (پستمدرنیسم) 1980-1960
ویژگی اصلی واپسین دههای سده بیستم سرکشی بود. سرکشی نه تنها در جامعه و سیاست که در دنیای طراحی نیز به جریان اصلی بدل شد. دنیای طراحی داخلی با بیرون راندن سبکهای مینیمالیستی و شستهرفته پیشین از این جنبش مترقی استقبال کرد. و طراحی مبلمان افزایشی شدید در الگوهای هیجانانگیز و پرانرژی را تجربه کرد. این سبک و دوران در طراحی با نام پستمدرنیسم یا پسانوگرایی نیز شناخته میشود.
کلکسیونی از اسباب و اثاثیه گروه ممفیس(یک گروه طراحی و معماری ایتالیایی که توسط اتوره سوتساس بنیانگذاری شد)
در دهه های 1960 تا 80 مبلمان رنگارنگ و چاپهای سایکدلیک( رنگهای درخشان با طرحهای چرخان) محبوب شدند. استفاده از تضاد رنگی با ترکیب رنگهای سبز/قهوه ای/زرد بسیار رایج بودند و انتخاب های محبوبی بشمار می آمدند.
روکش مبلمان و کاناپههای طراحان سرشناس اغلب الگوی راه راه یا خال خال ریز داشتند. حتی جفتکردن الگوهای ناهماهنگ مانند بتهجقه و tie-dye(روش نقشگذاری بر پارچه از راه پوشاندن برخی جاهای آن با موم و رنگ زدن بقیه ) نیز رایج بود. چوبها اغلب یا آستری از شاپون داشتند یا کاملاً رنگ میشدند. و یا فلزات رنگ شده جانشین چوب میشدند.
در دهه 1980 این سبک افراطی به اوج خود رسید. تصاویر و الگوهای متضاد با ویژگیهای تکرنگ و قطعات رنگی پررنگ ترکیب شده و در هر اتاق میهمانیای از رنگها به پا میکردند.
زیادهرویهای دهه 80 میلادی در دهه 90 به طور قابل توجهی کاهش یافت. مبلمانها و دکورها برهنه و سادهتر شدند. رنگها ملایمتر شد. و استفاده از رنگهای خنثی و سایههای رنگی ملایم بیشتر رایج شد. و همچنین استفاده از چوب در طراحی کاهش یافت.
طراحی داخلی اثر طراح دانمارکی توماس بنتزن از سری چوبهای خطی
اشکال هندسی در طراحی باقی ماندند. اما تزیین بیش از حد مبلمان کنارگذاشته شد. استفاده از الگوهای ساده راهراه یا گلدار پا گرفت.و تلاش شد که اسباب و اثاثیه بادوام و کاربردی ساخته شود و دیگر تاکید بر جنبه تزئینی نبود.
این گرایش مینیمالیستی برای اتاقهای بزرگ و جادار ایده آل بود. و به نظر می رسید رنگهای روشن آن برای ایجاد آرامش در هر اتاق طراحی شده است. رواج سبکهای طراحی داخلی روشن و سفید نشان از دمیده شدن روحی تازه در کالبد طراحی اسکاندیناویایی دارد.
سالهای بعد از 2000 (مبلمان قابل مونتاژ و کپی آثار معروف)
با ورود به قرن 21 ، اولویت های ما با رویکردی آگاهانه تر نسبت به محیط زیست تغییر کرد. استفاده از محصولات پایدار به یک عرف تبدیل شد. و مردم به محصولات بازیافتی روی آوردند و استفاده از مواد دور ریخته شده برای تولید مجدد رونق گرفت. مبلمان شکل و ظاهر طبیعیتری به خود گرفت. و نگرشهای سازگار با محیط زیست را در ظاهر خام و تازه آنها میتوان مشاهده کرد.
میز و صندلیهای چوبپنبهای جاسپر موریسون
اسباب و اثاثیه قابلمونتاژ توسط خود مشتری، تولید انبوه، و نسخههای کپی کارهای طراحان معروف به سرعت در حال گسترش هستند. مردم همچنین به دنبال راههای ابتکاری برای استفاده بیشتر از فضاهای کوچکتراند.
امروزه هنوز آثاری از روندهای طراحی داخلی پیشین مانند – تاکید و استفاده از خطوط صاف و لبه های منحنی ، ارجحیت کارکرد نسبت به تزئینات و ترکیب مواد گوناگون را در دکوراسیون مشاهده میکنیم. بازگشت حال و هوای اسکاندیناوی و دانمارکی به طراحیها را میتوان حس کرد.
از طراحان تاثیرگذار معاصر میتوان به نامهای زیر اشاره کرد: